فریدریش ویلهلم مورنائو، معمار احساس در سینما

فریدریش ویلهلم مورنائو

چرا مورنائو؟

کمتر فیلمسازی به اندازه مورنائو ساختار سینما را تغییر داده است کسی که هم در سینمای اکسپرسیونیست آلمان و هم سینمای کلاسیک هالیوود درخشید و از سایه ها نه فقط برای ترساندن بلکه برای نمادسازی استفاده کرد، از تصاویر برای تفکرات انتزاعی بهره برد و حرکات دوربین را به مانند نفس انسان دقیق و منظم کرد. مورنائو متخصص نماهای سوبژکتیو یا اول شخص بود از نوسفراتو تا طلوع خورشید این تکنیک را به اوج رساند. فیلم های صامت مورنائو در گذر زمان همچنان زنده  و بیننده امروز را می توانند سرگرم کنند او آثار زیادی در ژانر های مختلف از ترسناک، ملودرام و حتی فیلم های عاشفانه ساخت و نشان داد که یک سبک تصویری می تواند داستان، معنا و احساس خود را بدون هیچ دیالوگی در ژانر های مختلف بیان کند.

در این نوشته زندگی مورنائو را بررسی میکنیم به نشانه های کارگردانی وی میپردازیم و اثر وی را بر سینما با دقت واکاوی میکنیم.

اوایل زندگی، ریشه های تئاتر و تاثیر وایمار بر شخصیت مورنائو

مورنائو در سال 1888 با اسم فریدریش ویلهلم پلومپه در بیله فیلد دنیا آمد پدرش هایرنیش پلامپه تاجر موفق و صاحب کارخانه ابریشم بود.مادرش اوتیلی پلامپه از خانواده ای اهل هنر بود که باعث علاقه فریدریش به هنر و ادبیات شد گفته میشه مورنائو از کودکی نمایشنامه های ایبسن و شیلر را حفظ می کرده و در نوجوانی به شدت تحت تاثیر نویسنده اتریشی گرهارت هاوپتمان قرار داشته.

مورنائو در دانشگاه هایدلبرگ ادبیات و تاریخ هنر خواند ولی بیشتر وقتش را در تئاتر دانشجویی مشغول بود  و بعدها قبل از ورود به عرصه کارگردانی بعد از جنگ جهانی اول، با کارگردان بزرگ تئاتر ماکس رینهاردت همکاری کرد. کارآموزی پیش رینهاردت باعث شد میزانسن تئاتری را به دقت یاد بگیرد و الگوی سبک نورپردازی تئاتری و حرکت بازیگران را با خود به سینما اورد. جنگ بزرگ اقتصاد آلمان را از هم پاشوند و این فاجعه باعث بهم ریختن جامعه المان در دوران حکومت وایمار شد این شرایط باعث ایجاد سینمای اکسپرسیونیست آلمان شد که در نوشته نقش سایه ها در سینما درباره این جریان توضیحات کاملی دادم.

ماکس رینهاردت کارگردان تئاتر آلمانی که مورنائو پیش او کارآموزی کرد
ماکس رینهاردت کارگردان تئاتر آلمانی که مورنائو پیش او کارآموزی کرد

در جنگ جهانی اول مورنائو به عنوان افسر در نیروی هوایی آلمان خدمت کرد و چند بار هم هواپیماش سقوط کرد و در سوئیس اسیر جنگی شد.مورنائو که رابطه سردی با پدرش داشت بعد از جنگ جهانی اول نامش را از پلامپه به مورنائو که نام شهری در باوارایا نزدیک مونیخ بود تغییر داد. با اینحال به گفته بعضی تاریخ پژوهان مورنائو از ارث پدری خود برای ساختن اولین فیلم بلند خود استفاده کرد هرچند که تا مرگ پدرش رابطه ای با وی نداشت.

در اوایل دهه 1920 استودیو حکومتی UFA ، سرمایه، تجهیزات و منابع انسانی فیلم سازی را تحت سلطه خود درآورد که نتیجه این تمرکز این بود که مورنائو توانست فیلم های خود را در دکور های بزرگ و فیلمبرداران عالی بسازد و حقه های اپتیکی خود را با حرکت دوربین اجرا کند.

سینمای دوران وایمار فقط اکسپرسیونیستی نبود در کنار سایه های رنگ آمیزی شده بر دیوار سبک مهم دیگری نیز به اسم Kammerspielfilm یا فیلم کامراشپیل نیز در حال شکل گیری بود. این سبک به معنای نمایش اتاقی و در اصل از تئاتر برگرفته شده بود که نوعی تئاتر صمیمی و کوچک در فضای محدود با تعداد کمی بازیگر اجرا می کردند.

در فیلم کامراشپیل تمرکز بر زندگی روزمره و انسان های عادی بود و نمایش احساسات، اضطراب و استفاده کم از دکور های اغراق آمیز اکسپرسیونیستی جز ویژگی های این سبک فیلمسازی در سینمای وایمار بود.

واضح است که به دلیل شرایط آن دوران آلمان اکثر این فیلم ها حول محور فقر، گناه یا سرنوشت انسان با نگاهی تلخ و تراژیک اما با قاب بندی های شاعرانه ساخته می شد فریدریش ویلهلم مورنائو مهمترین نماینده این جریان در سینمای وایمار بود ار دیگر فیلمسازان شاخص این دوره، لئوپولد یسابرشتاین و لوتار مندس و کارل مایر را می توان نام برد.

البته مورنائو فقط در این سبک فیلم نساخت وی در نوسفراتو سبک اکسرپسیونیستی را اجرا کرد و در خنده آخر به فیلم کامراشپیل روی آورد طوری که احساسات بازیگر اصلی را فقط با تصویر و بدون نیاز به دیالوگ با حوصله مثال زدنی بیان کرد. تسلط مورنائو بر هر دو سبک فیلمسازی نتیجه کارآموزی تئاتری وی، شرایط بعد از جنگ جهانی اول و البته استعداد مورنائو در نورپردازی بود.

شرایط اجتماعی صنعتی دوران حکومت وایمار

دوران هنری مورنائو را باید با مسائل ملی، قدرت استودیو و مهاجرت وی به آمریکا بررسی کنیم. ابرتورم که در آلمان بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفت باعث شد که بیننده آلمانی به دنبال داستان های تراژیک درباره مسائل اجتماعی و اخلاقی و سرنوشت محتوم انسان باشه. ساختار سلسله مراتبی استودیو UFA به این نیاز با تولیدات با ارزش جواب داد اما در نهایت این استودیو نیز به دنبال کسب سود بود بخاطر همین فیلم هایی که ساخته می شدند باید در مقیاس جهانی پولساز می شدند تا هزینه ها را برگردونه. مورنائو در این زمینه برای استودیو یک فرد پولساز بود بخاطر همین آزادی عمل زیادی در فیلم های خود داشت.

نمایی از فیلم طلوع، ساخته فریدریش ویلهلم مورنائو
طلوع مرثیه برای دو انسان، اولین فیلم مورنائو که بعد از مهاجرت از آلمان در آمریکا ساخت

جا داره اینجا درباره تورم دوران وایمار یک توضیح کوتاه بدم جمهوری وایمار بعد از جنگ جهانی اول باید 132 میلیارد مارک طلایی غرامت می داد دولت وایمار که برشکست شده بود در عرض پنج سال ارزش مارک را از 8 مارک معادل یک دلار در سال 1919، به 4.2 تریلیون مارک( یعنی 4,200,000,000,000)  معادل یک دلار برسونه که در نتیجه این تورم قیمت نان از نیم مارک در دسامبر 1918 به 200 میلیارد مارک در نوامبر 1923 رسید که بخاطر این تورم ارزش پول از صبح تا عصر پول را بی ارزش می کرد. در نوامبر 1923 دولت وایمار واحد جدیدی به نام رنتن مارک معادل 1 تریلیون مارک قدیم معرفی کرد و تورم تقریبا در عرض چند هفته متوقف شد.درباره جمهوری وایمار در نوشته معرفی برترین فیلم های جنگ بزرگ توضیحاتی داده ام و بعد ها بیشتر درباره سینما و ادبیات جمهوری وایمار خواهم نوشت.

برگردیم سر مورنائو امیدوارم این توضیح کوچک کمکی به درک شرایط آن دوران آلمان بکند، خب به اینجا رسیدیم که استودیو UFA  بدنبال پولسازی در صنعت سینمای جهان بود اما یک رقیب بزرگ داشت آن هم اینکه استودیو های آمریکایی در حال استخدام کردن بهترین های سینمای اروپا بودند. کمپانی فاکس مورنائو را از استودیو UFA بیرون آورد و با وعده آزادی عمل بالا به آمریکا آورد که نتیجه اینکار ورود سبک آلمانی فیلمسازی با هنر صنعتی امریکایی ها در فیلم طلوع خورشید، مرثیه دو انسان بود.

این گذر از اقیانوس اطلس به آمریکا ساختار جدید فیلمسازی به وجود آورد استعداد های آلمانی  در صنعت آمریکایی توانستند بدرخشند با اینحال همچنان سیستم استودیویی امریکایی نشان داد که نمیگذارد این استعداد ها آزادی بیش از حد داشته باشند. فیلم دختر شهری با دخالت بیش از حد استودیو روبرو شد مورنائو میخواست بر اساس نمایشنامه معروفی، داستان دختر شهر نشین و پسر روستایی که عاشق هم میشن را بسازه اما مدیران فاکس با مصوت شدن سینما به مورنائو فشار آوردن که فیلم باید دیالوگ داشته باشه بخاطر همین مورنائو را اخراج و فیلم را از میان نویس و موسیقی جدید و حذف برخی از صحنه ها دوباره تدوین کردند. فیلم با یک شکست تجاری بزرگ روبرو شد که نتیجه این شد مورنائو از آمریکا رفت تا فیلم بعدی خود را به صورت مستقل بسازد.

مورنائو در حلقه های هنری و بین المللی برلین و بعد ها لس انجلس زندگی کرد او از درون جامعه ی هنرمندان جهان وطنی، نگاهی عمیق به انسان و آسیب پذیری اجتماعی داشت.شخصیت فیلم هایش از پیشخدمت ها تا عاشقان جوان، زیر فشار نهاد ها و نگاه جمع، در جستجوی پناهگاهی برای زندگی بودند این حس انسان گرایی ویژگی اصلی آثار مورنائو بود.

مورنائو در 11 مارس 1931 در سن 42 سالگی در کالیفرنیا در یک تصادف رانندگی درگذشت راننده خودرو وی یک نوجوان 14 ساله بود که بدون گواهینامه رانندگی می کرد در جاده بعد از خارج شدن کنترل ماشین از دستش، باعث واژگون شدن خودرو شد که در نتیجه این سانحه مورنائو در عرض چند ساعت درگذشت. جسد مورنائو را به آلمان بازگرداندند و نزدیکی برلین به خاک سپردند.

یک نکته حاشیه ای بهتون بگم قبر مورنائو در برلین بار ها مورد تخریب و سرقت قرار گرفته و در سال 2015 جمجمه وی را از قبر وی دزدیدن. یکی از تئوری ها این است که گروهی از افراد با انگیزه های آیینی یا شیطان پرستی،جمجمه مورنائو را بخاطر مضمون های تاریک، مرگ و ماورایی فیلم هایش دزدیده اند با اینحال هیچ اثری از دزد ها و جمجمه وی در دسترس نیست.

سبک فیلمسازی مورنائو

مورنائو جز اولین کسایی بود که دوربین را از سه پایه بیرون آورد و به دنبال روش های حرکت دادن آن بود. البته حرکت دوربین مورنائو بی دلیل نبود و وی همیشه در زمان های وسوسه و ترس به شخصیت نزدیک می شد و سپس در زمان های ناامیدی برای نشان دادن کوچکی آن ها در محیط خرد کننده از آن ها دور می شد..

او از آستانه ها مثل در، پنجره یا پل به عنوان محیط های اخلاقی استفاده می کرد شخصیت با عبور از هر یک از اینا سرنوشت شخصیت را تغییر میداد. مورنائو از اولین کسانی بود که از عمق میدان به عنوان ابزار هنری برده بود در فیلم هایی مثل آخرین خنده مورنائو از عمق میدان برای نشان دادن فاصله روانی شخصیت با جهان اطراف استفاده کرد طوری که در پیش زمینه پیرمرد دربان در تمرکز کامل و با چهره ای درمانده و در پس زمینه مهمانان هتل، درخشان و دور در دنیایی جدا از او هستند طوری که مورنائو در یک قابل فاصله اجتماعی و درونی را بدون حتی یک دیالوگ فقط با عمق میدان بیان کرد.

مورنائو از اولین افرادی بود که دوربین را در یک فضای سه بعدی حرکت داد دوربین را از در اتاق به خیابان از چهره شخصیت به منظره دوردست برد در نتیجه به جای کات زدن، بیننده را به صحنه جدید می برد.

امیل یانینگر در فیلم خنده آخر
نمایی از امیل یانینگز در فیلم خنده آخر که دوربین آزاد آن بر فیلمسازانی مثل ولز، کوبریک و افولس تاثیر گذاشت

لایه های نور و مه در پیش زمینه و پس زمینه طوری در فیلم های مورنائو چیده می شدند که حس جهان متفیزیکی را بسازند مورنائو از عمق میدان فقط نه برای زیبایی بلکه برای نمادسازی تقابل خیرو شر در فاوست استفاده کرد.

یکی دیگر از ویژگی های سبک کاری مورنائو، علاقه وی به واکنش بازیگراست درست در لحظه هایی که شخصیت خبر خاصی را میشنود به کلوزآپ وی کات می زند تا بیننده واکنش شخصیت را ببیند.

استفاده از سایه های کم نور و تیره که تعادل یک اتاق را بر هم می زنند تا سیلاب های نری که صحنه را پر می کنند مورنائو از طریق روشنایی به موقعیت ها ارزش اخلاقی می بخشد. در فاوست لایه گذاری نور و استفاده از ماکت ها مقیاس متفیزیکی خلق می کندر آخرین خنده، یک پرتو مورب تنها، دربانی مغرور را به یادگاری از گذشته بدل می کند. حتی مناظر به ظاهر واقع گرایانه اش، با خطوط مورب و افق هایی ترکیب شده اند که احساس تماشاگر را به دقت هدایت میکنند.

پیشنهاد کتاب برای خواندن: روزهای برمه

فیلم های مورنائو

در این بخش فیلم های مورنائو را به شما معرفی میکنم امیدوارم از دیدن آن ها لذت ببرید.اگر یک فیلم را برای دیدن میخواهید انتخاب کنید حتما طلوع آفتاب مرثیه ای برای دو انسان را ببینید.

نوسفراتو (1922)

نوسفراتو بیش از انکه نخستین فیلم بزرگ خون آشامی باشه تجربه ای درباره چگونگی نفوذ ماوراطبیعه به زندگی روزمرست. قدرتش از انجاست که امر غیرعادی را در دل چیز های عادی مثل دفتر های کشتیرانی، قرارداد های حقوقی و مکان های واقعی ریشه می دهد.

نمای سیلوئت کنت اورلاک فراموش نشدنیست اما نوآوری اصلی مورنائو در این فیلم سازمان دهی فضای خارج از قاب است پیش از انکه چیزی دیده شود.

فیلم نوسفراتو
نوسفراتو یکی از مهمترین فیلم های ژانر وحشت که بر حسب شانس نسخه ای از آن در دسترس است

فیلم را مورنائو با بودجه ای اندک و در لوکیشن های واقعی در المان و چکسلواکی ساخت تصویر هایش را نور طبیعی، فیلتر های رنگی روی نگاتیو و فیلم برداری روز برای شب انجام داد.

فیلم بر اساس رمان دراکولا بود اما مورنائو و نویسنده اش نام ها و مکان ها را تغییرد ادند تا از شکایت حقوقی فرار کند اما بیوه استوکر شکایت کرد و دادگاه حکم به نابودی تمام نسخه های فیلم داد بخشی از نسخه ها پنهانی نجات یافتند و از همان نسخه های بازمانده، نوسفراتو تبدیل به یکی از نماد های سینمای وحشت و اکسپرسیونیست سینمای آلمان شد.

پیشنهاد مطالعه: دیوید وارک گریفیث پایه گذار سینمای مدرن

 

آخرین خنده (1924)

آخرین خنده بهنرین مثال استادی مورنائو در داستان گویی تصویریست. بدون تقریبا هیچ میان نوشته، این فیلم صاحمت داستان دربان پیر هتل را یونیفورم خود را از دست می دهد بیان می کند. دوربین پرسه زنان همواره در صحنه در حال گردش است اما تکنیک حرکت دوربین مورنائو فقط برای زیبایی فنی نیست بلکه نشان دهنده فروپاشی روانی دربان هتل است.

فیلمبردار فیلم کارل فروند، دوربین را از سه پایه جدا کرد و آن را روی چرخ دستی، آسانسور دوچرخه و حتی روی سینه خود بست تا آزادانه در فضا حرکت کند این فیلم یک انقلاب بصری بود و بعد ها بر فیلم سازانی همچون ولز، کوبریک و ایناریتو تاثیر گذاشت.

خنده آخر
نمایی از فیلم خنده آخر، فیلمی صامت بدون تقریبا هیچ میان نوشته

فاوست (1926)

مورنائو در این فیلم از دود و بخار و سایه برای ساختن معناهای انتزاعی استفاده  و شیاطین را تبدیل به نماد های شک و هوس کرد. مورنائو در این فیلم رمانس را با مناظر آخرالزمانی در یک قاب پیوند زد و نشان داد تصویر کردن متافیزیک در پرده سینما امکان پذیر است.

فاوست آخرین فیلمی بود که مورنائو در آلمان ساخت استودیو UFA  بودجه عظیمی به این فیلم اختصاص داد تا بتونه افسانه فاوست گوته را روی تصویر ببره.دکور های غول پیکر برای این فیلم در استودیو ساخته شد تا شکوه سینمای آلمان را در جهان نشان همتای سینمای هالیوود نشان دهد.

فیلم بسیار پرهزینه بود و حدود دو میلیون مارک رایش هزینه برداشت. بسیاری از سکانس ها بخاطر جلوه های نوری و مه مصنوعی تکرار شدن و کمالگرایی مورنائو و کات های بیش از حد هزینه تولید را بیش از بودجه اولیه، و مدت زمان فیلم برداری را به بیش از 6 ماه برد.

فاوست در فرانسه و اروپای شرقی به شدت مورد تشویق قرار گرفت اما در خود آلمان شکست خورد بازی امیل یانینگر نیز در نقش مفیستو مورد تحسین بینندگان واقع شد.

فاوست اثر گوته که توسط مورنائو توسط کمپانی UFA ساخته شد
نمایی از فیلم فاوست اثر مورنائو

طلوع، مرثیه ای برای دو انسان (1927)

طلوع توسط کمپانی فوکس تولید و چارلز روشر و کارل استروس فیلم برداری کار را به عهده گرفتند و توانستند سینمای اروپا را با احساس گرایی آمریکا ترکیب کنن.

یک مرد روستایی فریبخ ورده از زنی شهری و اغواگر، نقشه جنایتی را می کشد اما در یک سفری یک روزه به دل شهر، دوباره عشق را کشف می کند.این فیلم چکیده ایست از همه استعداد های مورنائو، نورپردازی، دوربین متحرک، جغرافیای نمادین و همدلی با انسان های عادی همه ویژگی های کاری مورنائو را به طور خلاصه در این فیلم میشه مشاهده کرد.

طلوع همواره در فهرست بزرگترین فیلم های ترایخ سینماست زیرا ما را متقاعد می کند که سینما می تواند تناقض را در خود جای دهد.

بعد موفقیت فاوست، ویلیام فاکس به مورنائو آزادی کامل داد تا بدون دخالت چندان استودیو فیلم خود را بسازد همه چیز فیلم در استودیو ساخته شد حتی دریاچه و قایق در استودیو با مخزن عظیم آب بازسازی شد.بودجه فیلم در ان دوران حدود یک میلیون دلار تخمین زده می شود و فیلم توانست سه تا اسکار را ببرد هرچند با وجو تحسین منتقدین فروش مناسبی در گیشه نداشت.

طلوع، مرثیه ای برای دو انسان ساخته فریدریش ویلهلم مورنائو
طلوع، مرثیه ای برای دو انسان ساخته فریدریش ویلهلم مورنائو

دختر شهر (1930)

درباره دختر شهر در بالا توضیح دادم فیلمی که توسط استودیو از بین رفت و مورنائو را از کار در آمریکا منصرف کرد.مثل اینکه نسخه ای از فیلم بنا بر راش های پیدا شده از نسخه مورد نظر مورنائو ساخته شده که متاسفانه من نتوانستم آن را ببینم.

فیلم دختر شهر ساخته مورنائو
نمایی از فیلم دختر شهر ساخته مورنائو

تابو، داستانی از دریاهای جنوبی (1931)

تابو، آخرین ساخته فریدریش ویلهلم مورنائو، یکی از نخستین نمونه های سینمای مستندگونه در تاریخ بشمار می آید.او بعد از دخالت استودیو در دختر شهر، به سارغ رابرت فلاهرتی رفت و تلاش کرد زندگی بومیان جزایر جنوب اقیانس آرام جایی بین تاهیتی و بورا بورا را نمایش دهد. فلاهرتی در نیمه داستان پروژه رو ترک کرد و مورنائو باقی فیلم را تدوین نمود.

این فیلم رو فیلمسازانی مثل هرتزوگ و  روبرتو روسلینی تاثیر گذاشت چرا که آن ها این فیلم را یکی از پایه های سینمای مردم شناختی میدانستند.

پیشنهاد مطالعه: چرا آسمان آبیست و غروب سرخ؟

 

تاثیر مورنائو بر سینما

میراث مورنائو در سراسر جهان و میان همه ژانرهای سینمایی هویداست. ژانر وحشت از نوسفراتو معماری ترس را به ارث برده، حرکت آزاد دوربینش تاثیر گذار بر افولس، هیچکاک و ولز بوده و نور و فضا در طلوع همچنان در کلاس های فیلم سازی درس داده میشه.

مورنائو نشان داد فرم فقط تزئین نیست بلکه معناست.حرکت دوربین میتواند درباره حرص شخصیت سخن بگوید و نور درباره گناه و فاصله میان دو انسان درباره جامعه.

مورنائو در عمر کوتاه خودتوانست احساس را تصویر بکشه سینمایی که میان رویا و واقعیا و اخلاق و تصویر پیوندی برقرار کرد همانطور که خود آرزو داشت توانست جهان را نه انچنان که هست بلکه آنچنان که می توان حسش کرد تصویر کند.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا