مقدمه
” فیلمی بدون پیام فقط اتلاف وقت بینندست” این جمله ایست که بیلی بیتزر فیلمبردار فیلم های گریفیث از تفکر فیلمسازی دیوید وارک گریفیث نقل و قول میکنه.کمتر چهره ای در تاریخ سینما تاثیری به اندازه گریفیث در تاریخ سینما داشته، دیوید وارک گرریفیث کسی وبد که فیلم های صامت را از فضا و قواعد تئاتری با استفاده از تدوین موازی، گرفتن نمای کلوزاپ و تصویربرداری جمعیت به زبان تصویری سیال تبدیل کرد و علاوه بر این اون کسی بود که با ساختن فیلمی درباره برتری نژاد سفید، باعث برافروختن نژادپرستی در آمریکا شد.
در این نوشته از سری نوشته های معرفی کارگردانان مهم در تاریخ سینما این شخصیت جنجالی مهم تاریخ سینما را به شما معرفی می کنم.
زندگی نامه کوتاه از دیوید وارک گریفیث
گریفیث متولد سال 1875 در کنتاکی ایالت متحده آمریکاست و قبل از اینکه وارد عرصه کارگردانی بشه در فیلم کوتاه “نجات یافته از لانه عقاب” ساخته ادیسون بازی کرده بود سپس در سال 1908 با همکاری بیلی بیتزر فیلمبردار خود شروع به ساخت فیلم های تک حلقه ای کرد که تعداد آن ممکن است به 450 عدد برسد.

فیلم های تک حلقه ای، فیلم های دوازده دقیقه ای بودند که در یک حلقه فیلم 35 میلی متری ضبط می شدند این فیلم ها باعث ایجاد زبان سینما شدند چرا که فیمسازان مجبور بودن داستان و پیام خود را خیلی سریع و فشرده کنند در نتیجه مونتاژ و تدوین موازی، نماهای نزدیک و کات برای ایجاد ریتم و تعلیق را ایجاد کردند. گریفیث مهمترین فرد دوران فیلم های تک حلقه ای بود با ساختن این فیلم ها زبان نما و تدوین را به وجود آورد.
در این سال ها در فیلم هایی مثل بعد از کلی سال محصول سال 1908 و خانه تنها 1909 او تدوین متقاطع را بوجود آورد تکنیکی که خیلی زود به عنوان نجات لحظه آخر شناخته شد در این تکنیک صحنه های همزمان در هم تنیده می شد تا زمان حالت کش آمده پیدا کند و تعلیق فیلم زیاد شود. همچنین وی نمای کلوزآپ را برای اولین بار بکار زوایای دوربین را تغییر داد و تکنیکهایی دیگری نیز استفاده کرد که بعدها تبدیل به ابزارآلات اولیه سینمیا داستانی شد. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره دوران اولیه سنیما می توانید به نوشته از عکس به تصاویر متحرک، پیشگامان دوران ابتدایی سینما مراجعه کنید.
در سال 1915 گریفیث تولد یک ملت، مهمترین فیلم خود را ساخت یک فیلم تکنیکی عظیم که البته با مسائل اخلاقی زیادی همراه بود. این فیلم در آن دوران یک پیشرفت عظیم سینمایی تلقی می شد که حتی در کاخ سفید نیز نمایش د اده شد اما بخاطر پیام های نژادپرستی آن و تجلیل کوکلاکس کلان مورد انتقاد قرار گرفت و در نهایت این فیلم باعث احیای جنبش کوکلاس کلان و افزایش خشونت علیه سیاهان در آن دوران شد.

نکته جانبی که شاید براتون جالب باشه اینه که جان فورد فیلمساز بزرگ سال های آینده سینما در این فیلم نقش یکی از کوکلاس کلان ها را بازی می کرد. البته در آن دوران هنوز اسمش جک فورد بود و به جان فورد تغییر نداده بود.
جنبش کوکلاکس کلان و تولد یک ملت
جنبش کوکلاس کلان از دل شکست جنوب آمریکا در جنگ داخلی به وجود آمد.جنگ داخلی آمریکا در سال 1865 تموم شد و نظام برده داری را در کشور تمام کرد و در نتیجه دولت فدرال به دنبال این بود که سیاه پوستان را صاحب حق رای و مشاکرت سیاسی کند.در این حین گروهی از افسران سابق ارتش کنفدراسیون در شهر پولیسکی تنسی، به صورت مخفیانه انجمنی به اسم کوکلاس کلان ساختند.
ویژگی اصلای اعضای گروه نقاب سفید، اسب سواری، صلیب های افروخته بود و برای بازگرداندن قدرت سفید پوستان به ترور، تهدید ضرب و شتم و کشتار سیاه پوستان روی آوردند. دولت فدرال به مبارزه با این گروه پرداخت و توانست تا حد زیادی آن ها را از بین ببرد تا اینکه تولد یک ملت ساخته گریفیث باعث شد این جنبش جان دوباره بگیرد. خود دیوید وارک گریفیث فرزند جیکوب وارک گریفیث کلنل ارتش کنفدراسیون در جنگ داخلی امریکا بود و برای دیوید از عظمت جنوب قبل از جنگ خاطراتی نقل و قول می کرد که این باعث شد که دیوید در تولد یک ملت سیاه پوستان را بی ثبات،خشن و شهوت ران و کوکلاس کلان را نیرویی مقدس و قهرمان نشان دهد که نظم و پاکی را برمیگرداند.
تعصب دیوید وارک گریفیث
گریفیث نسبت به انتقاد ها سکوت نکرد و جوابیه خود را سال بعد در فیلم تعصب داد. تعصب چهارداستان درهم تنیده در قرون مختلف بود که بعد از رساله “ظهور و سقوط آزادی بیان در آمریکا” که توسط خود گریفیث نوشته و چاپ شده بود اکران شد. این فیلم گریفیث را ورشکسته کرد چرا که بیننده به سختی میتونست متوجه جریان داستان قرار بگیره با اینحال دکور ها و تولید فیلم همچنان نشانه غرور و جاه طلبی عظیم دوران اولیه هالیوود است.

جالبه بهتون بگم اریش فون اشتروهایم که قبلا دربارش در همین وبسایت معرفی ای نوشته ام در این فیلم تعصب نقش دستیار کارگردان داشت و در یکی از نقش های کوتاه فیلم نیز بازی کرد و اولین تجربه های سینمایی و بخش مهمی از اگاهی عملی از صحنه، تولید و مقیاس سینمایی را در کار کنار گریفیث بدست آورد.
افتتاح یونایتد آرتیستز
در سال 1919 گریفیث همراه با ماری پیکفورد، داگلاس فیربانکس و چارلی چاپلین، کمپانی یونایتد آرتیستز را با هدف کنترل بیشتر هنرمند بر جریان فیلم افتتاح کردند که البته بعد از چند سال گریفیث به دلیل خرج های بیش از حد و عدم فروش فیلم هایش در سینماها از این کمپانی کنار گذاشته شد.

اواخر صامت و تجربه مصوت و پایان زندگی
در دهه 1920، گریفیث فیلم هایی مثل ” شکوفه های از بین رفته“، “راه شرق” و یتیمان طوفان” را درست کرد و سپس در سال 1930 اولین فیلم مصوت خود با اسم “آبراهام لینکلن” را ساخت. “دردسر” محصول سال 1931 آخرین فیلمی بود که گریفیث ساخت و در سال 1936 آکادمی اسکار به وی جایزه افتخاری اهدا کرد.
دی.دبلیو گریفیث در سال های پایانی عمرش تقریبا فراموش و منزوی شده بود و در سال 1948 در 73 سالگی بر اثر خونریزی مغزی در اتاق هتلی که در آن زندگی می کرد درگذشت. وی را در گورستان شهری کوچک در کنتاکی همانجایی که به دنیا امده بود دفن کردند.
سبک فیلمسازی گریفیث
تدوین موازی ضربان قلب مدل فیلمسازی گریفیث است. گریفیث تدوین متقاطع را ابداع نمرد اما از آن برای منبعی برای ریتم و معنا استفاده کرد. برای مثال در فیلم تک حلقه ای خانه تنها، دوربین بین خانواده محاصره شده، دزدانی که میخوان ورود کنند و شوهری که داره به سرعت به سمت خونه میاد تغییر نما میده که این اتفاق باعث فشرده شدن زمان، افزایش اضطرار و تعلیق بدون هیچ دیالوگی میشه. این الگو تبدیل به امضای کاری گریفیث شد و این کار را در تولد یک ملت و تعصب نیز انجام داد.
گریفیث اولین کسی بود که از نمای نزدیک برای جداکردن احساس استفاده کرد. وی از نماهای لانگ برای نشان دادن جغرافیای تصویر و زوایای متعدد دوربین برای آگاهی محیطی بیننده استفاده می کرد. گریفیث از نور های سافت، پن و فید و کلوزاپ برای پیشبرد داستان و نه برای تزئین استفاده می کرد.
گریفیث اولین کسی بود که دکور های عظیم، راه پله های غول پیکر و مجسمه های بزرگ به عنوان سوخت روایت استفاده کرد الگویی که بعد ها در فیلم های حماسی تکرار شد.
فیلم های مهم گریفیث
در این بخش فیلم های مهم گریفیث را به طور خلاصه بررسی می کنیم
تولد یک ملت
اولین فیلم بلند حماسی تاریخ آمریکا محصول سال 1915 که همانطور که در بالا اشاره کردم موجی از تنفر و نژادپرستی را در آمریکا رواج داد.از نظر تکنییک یک نقطه عطف مهم در تاریخ سینماست اما از نظر اخلاقی و سیاسی نژادپرستانه و تبلیغیست به نفع سفید پوستان.

فیلم درباره دو خانواده در دوران جنگ داخلی آمریکای و بازسازی جنوب بعد از جنگ است دو خانواده با هم دوست هستند اما جنگ باعث می شود که رو در روی هم بجنگند و پسر های خود را دست بدهند.در ادامه در بازسازی بعد از جنگ، سیاه پوستان نادان و خشن و البته تهدیدی عظیم برای زنان سفید نشان داده می شوند. در ادامه سفید پوستان جنوب برای نجات جامعه دست به تشکیل کوکلاکس کلان می زندد تا نظرم را به جامعه برگردانند. تدوین موازی و تعلیق، کلوزآپ و حرکت دوربین، استفاده بزرگ از سیاهی لشکر، ساخت دکور های بزرگ نشان داد که سینما قادر به گفتن داستان های طولانی و پیچیدست.
تعصب (1916)
در بالا اشاره کرده بودم که گریفیث این فیلم را در جواب به انتقاد های تولد یک ملت ساخت. فیلم از چهار داستان جداگانه تشکیل شده که در چهار دوره تاریخی متفاوت می گذرد، اولین داستان درباره سقوط شهر بابل است که به صحنه های عظیم قصر معروف است.دومی روایت مصائب مسیح است و سومی کشتار روز سن بارتلمی و قتل عام پروتستان های هوگنو توسط کاتولیک ها را در فراسه قرن شونزدهم بازگو می کند. اما داستان چهار آمریکای دوران معاصر است که صحنه تعقیب و جلوگیری از اعدام آن یکی از صحنه های ماندگار تاریخ سینماست.
تدوین بسیار سریع و پیچیده،تدوین موازی، صحنه های عظیم و دوربین متحرک باعث شد کارگردانان شوروی مثل آیزنشتاین و و پودوفکین از این فیلم الهام بگیرند.جالبه بدونید فیلم با دومیلیون دلار هزینه ساخته شد اما کمتر از نیم میلیون دلار فروش کرد فیلمی ضد ظلم که خود خالقش نماد سوء استفاده از تصویر به نفع ظلم بود.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان به عکاسی: راهنمای خرید لنز دست دوم
شکوفه های خراب (1919)
اثری به مراتب کوچکتر از دوتای قبلی با بازی لیلیان گیش، که منتقدین بعد ها در این فیلم هم نمادهایی از نژادپرستی یافتند. داستان دخر نوجوان و شکننده که پدر دائم الخمرش همیشه او را کتک می زند و بعد از فرار از خانه به مغازه یک جوان چینی پناه می برد. فیلم درباره خشونت و ناتوانی عشق در برابر ساختار های ظالمانه و تنهایی و شکنندگی انسان است با اینحال منتقدین معتقد هستند که گریفیث در این فیلم نگاه غیر انسانی به شرق دارد و مردم شرق را انسان کامل نمی داند.
راه شرق (1920)
قهرمان فیلم آنا با بازی لیلیان گیش، دختر جوان و ساده ای که فریب یک مرد پولدار را می خورد این فیلم یک سکانس مشهور یخ های رودخانه را دارد که که لیلیان گیش روی تکه های یخ در حال شکستن بیهوش روی آب می لغزد. همه چیز در این سکانس از رودخانه، یخ و خطر واقعیست. لیلیان پیش واقعا روی یخ خوابید و دستانش بر اثر تماس مستقیم با یخ دچار آسیب دائمی شد.

یتیمان طوفان (1921)
آخرین فیلم بزرگ گریفیث در دوران صامت که روایت انقلاب فرانسه و دوران سقوط اشرافیت است.دو خواهر با بازی دوروتی گیش و لیلیان گیش که یکیشون نابیناست به پاریس می روند اما فقر فساد و ظلم اشراف باعث خشم توده مردم شده است. بعد از این فیلم افول گریفیث شروع شد و همانطور که خواهیم دید گریفیث نتوانست سبک کاری خود را در سینمای مصوت تکرار کند. برای آشنایی با تاریخ سینمای مصوت میتونید به نوشته ورود صدا به سینما، تولد فیلم های مصوت مراجعه کنید.
آبراهام لینکلن (1930)
بعد از پایان یافتن دوران صامت، گریفیث در موقعیت سختی قرار گرفت چرا که سبک کاری اش بدرد صدا در سینما نمی خورد.آبراهام لینکلن فیلم ساده و محافظه کارانه گریفیث در سینمای مصوت است. این فیلم نسبت به تولیدات ناطق آن سال ها به مراتب خشک تر و عقب تر است دیگر فیلمسازان تکنیک های گریفیث در سینمیا صامت را برداشته بودن و زبان جدیدی مناسب صدا خلق کرده بودن که گریفیث آگاهی از ساختارش نداشت.کارنامه گریفیث با فیلم “دردسر” تمام می شود پس از این فیلم استودیو ها علاقه اشان را به گریفیث از دست دادند.
گریفیث و لیلیان گیش
همانطور که احتمالا فهمیدید لیلیان گیش بازیگر ثابت خیلی از فیلم های گریفیث بوده است گیش متخصص نشان دادن احساسات در صورت به صورت اغراق آمیز، و کنترل بدون و چشم ها بود نوع بازی ای که سینمای صامت نیاز داشت. اما وی نیز با ورود سینمای مصوت مثل گریفیث از کار بیکار شد نقش هایی که گریفیث از گیش میخواست متکی بر سکوت، لرزش و کلوزآپ بود در نتیجه گیش خیلی زود مثل خیلی ستاره های دیگر از مد افتاد.
نتیجه گیری
گریفیث کسی بود که پایه های سینمای روایی را شکل داد، تدوین موازی، نماهای مختلف و کلوزآپ با گریفیث در سینما تثبیت شد. اما گریفیث از زبانی که خود ساخت برای پیشبرد ایدئولوژی نژاد پرستانه بهره برد و پیامد های اجتماعی آن در نهایت باعث اشتباهات مکرر و از بین رفتن در سیستم فیلمسازی آمریکا شد. گریفیث نتوانست زبان خود را تکامل ببخشید و در سیستم صامت خود باقی ماند این باعث شد که گذر زمان وجود وی را برای سیستم بی حاصل و اضافی کند در مجموع اینکه، گریفیث سازنده زبان سینماست اما همزمان نشان داد استفاده از زبان بدون مسئولیت می تواند خطرناک باشد
